سه‌شنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۴

نظر سنجی

بعضی از دوستان من معتقد هستند که انقلاب، خصوصاً در سالهای اخير تأثير زيادی بر اعتقادات مردم داشته. خواستم نظر شما رو بدونم و ببينم اصلاً ايرانيها چه اعتقاداتی دارند. هدف اينه که ببينم که اين اعتقادات چه تأثيری بر رفتار اونها داره. ممنون ميشم هم در نظر سنجی شرکت کنيد، هم اينجا پيغام بگذاريد و کمی در مورد راًی خود بنويسيد.
شاد باشيد

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

20 نظر:

در ۱:۱۱ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

سلام کوروش عزیز.من خیلی خوشحال می شوم هر بار که نوشته های ترا می خوانم.متاسفانه من رشته بحث جلسه قبل را گم کردم و در فرصتی مناسب دوباره با علاقه وارد بحث و تبادل نظر با تو خواهم شد.اما درباره تاثیر انقلاب بر اعتقادات مردم(در مقیاس عوام و عموم اکثریت جامعه)من تصور نمی کنم که چندان در اعتقادات درونیـمذهبی مردم ایران تغییری ایجاد شده باشد.دینخویی در فرهنگ ما سابقه چند هزارساله دارد و با دو دهه و آنهم دو دهه در زیر اختناقِ یک حکومت توتالیتر تغییری در این فرهنگ چندان به نظرم ایجاد نشده.ما(اکثر مردم) هنوز عمیقا از خودمان نپرسیدیم چرا انقلاب شد؟چرا اتفاقات دهه ۶۰ افتاد(کشتارها،سرکوبها،جنگ و شهدا)؟و و و هزاران پرسش دیگر.پرسش کار تفکر و خرد است و ذهنیت جوانان ایران را من در آن حد نمی بینم که حتی عمیقا این سوال را مطرح کرده باشند.من تنها قدری مذهب گریزی می بینم که حقیقت آنرا چندان مثبت ارزیابی نمی کنم.پرستش و گریز،دو روی یک سکه هستند.سکه ای که تحفه حداقل ۲۵۰۰ سال فرهنگ دینی است.نوع علمی برخورد یعنی شناخت مذهب و نه مذهب زدگی و مذهب گریزی که اکنون شاهدش هستیم.و تازه بسیاری از اینها ضد مذهب رسمی

 
در ۱:۱۶ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

شدند و نه ضد مذهب.۱۷۰۰۰۰۰۰ رای احمدی نژاد(حالا گیریم ۷۰۰۰۰۰ تقلب)نشان از یک فرهنگ دینی و خرد گریز می دهد.و صدها دلیل دیگر که می توانم با کمال میل بیاورم.من دو نفر از دوستانم می گویم که در این بحث شرکت کنند.کیان و شهرام.خوشحال می شوم نظر همگی را بشنوم و دیگر دوستان را.تا بعد

 
در ۱۰:۲۷ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

دوست عزیز!سلام.من به دعوت شاهرخ نازنین اینجا امدم و خب طبیعتن کلی هم لذت بردم.اما در خصوص نظر سنجیت...با این که کلی به نظر می رسد ولی فکرمی کنم جوابش اظهر من الشمس باشد.اسمش که رویش هست انقلاب یعنی قلب و وارونگی و تطور همه پدیده ها .انقلاب 57 ایران هم با ههه ویژگيهای منحصر به فردش از این قاعده مستثنا نیست.این پدیده در بسیاری از سطوح اجتماعی سیاسی فرهنگی اقتصادی و ...تاثیر چشمگیری گذاشت.

 
در ۱۰:۳۵ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

بدون هر گونه قیاس و داوری همین مساله اقتصادی می تواند نمونه جالبی باشد.درآمد سرانه یک ایرانی در سال انقلاب و حال...اما در خصوص اعتقادات هم باید بگویم که رابطه حکومتها و ملتها با وجود حتا شکافها و گسسته بسیار در هم تنیده است.نمی توان برای اینها دو اتمسفر جداگانه تصور کرد و بعد به صورت منفرد به داوری نشست.این همه خرافی گری و تعبدگرایی که در این سالها و به خصوص امسال از در و دیوار تبلیغ می شود و می ریزد مگر می شود بر عوام بدون تاثیر باشد..

 
در ۱۰:۳۹ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

با این که سخت معتقدم مدرنیته پدیده ای درونزاست اما نمی توان از عواملی کاتالیزور گون به راحتی گذشت.به عنوان شاهد زن ستیزی ذاتی فرهنگ ایرانی را مثال می زنم درست است که این فرهنگ دیرپا و که است لیکن وقتی در دو دهه ی اخیر قوانین مدنی ایران عملن بر زن آزاری و زن ستیزی صحه گذاشته و خود در ذات این گونه است طبیعتن مشخص است که هیچ تلاشی در خصوص تغییر نه تنها نخواهد شد که حتا آن همه سنت و عقب ماندگی قوی تر ادامه خواهد یافت

 
در ۱۰:۴۲ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

و اما در ماهیت و کلیت سخن شاهرخ را اعتقاد دارم که ذهنیت اسطوره زده و اسطوره گرای ایران یهنوز بر همان مدار است و هیچ انقلابی قادر به تغییر آن نیست..تا تک تک هر ایرانی تغییر نپذیرد تصور تغییر بیهوده است و هر اتفاق فقط در ظاهر است و دیگر هیچ...

 
در ۴:۵۲ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

باعث تعجب است اگر انسان به خدا یا دینی باور داشته باشد

 
در ۴:۰۵ قبل‌ازظهر, Blogger کوروش گفت...

دوستان سلام
قبل از هر چيز به خوانندگان جديد خوش آمد ميگم. شاهرخ جان ممنون که دوستان رو دعوت کردی. جالب اينجاست که اين نظر سنج رو ماشين خود من کار نميکنه! پس نظر خود من درج نشده. برای اطلاع شما من خودم خدا پرست هستم ولی دين ندارم.
بپردازيم به جوابهای شما
شاهرخ جان
من هم طرفدار پر و پا قرص نوشتهای تو هستم. بحث قبلی هم که با هم داشتيم جالبه و من فکر کنم بعد از اين نظر سنجی در مورد اون مطلبی بنويسم
اينکه ميگی مردم ما قادر نيستند از خود پرسش کنند درسته. اين مورد در مورد خود من هم، تا وقتی ايران بودم، صدق ميکرد. دليل اينکه جرأت پرسش در مورد مسائل مهمی چون دين و خدا رو نداريم چيه؟ چرا اين ترس از پرسش در ايران بيشتر هست تا بيرون ايران؟ نميشه گفت که خفقان حکومتی مسئول هست، چون کسی قرار نيست از افکار ما با خبر بشه؟ خيلی دلم ميخواد بفهمم، اگه نظری داری بگو
گل باشی

 
در ۴:۲۱ قبل‌ازظهر, Blogger کوروش گفت...

کيان جان
سلام، خوش اومدی، ممنون از شاهرخ که تو رو دعوت کرد. کيان يک نکته هست که به نوشته تو مربوط ميشه. تو ميگی وقتی از در و ديوار دين ميريزه، خوب اين تأثير ميگذاره. حرفت درست. ولی اون چيزی که من نميفهمم اينه که کل جامعه، حتی مخالفان سر سخت حکومت، گرايش به دين و حتی خرافات دارند. (به احترام دوستان دين دار، دين و خرافات رو از هم متمايز مطرح ميکنم). مثلاً ببين چقدر زنان ايرانی، هرچقدر مدرن نما و تحصيل کرده، در داخل ايران، دائم در حال بر پا کردن شب احيا، سفره حضرت عباس، يا حتی مجالس فال و خرفات هستند. همه اين افراد هم از مخالفين سر سخت حکومت اسلامی هستند. دليلش چيه؟ چرا همين افراد بعد از مهاجرت، در اروپا و آمريکا دست به برگزاری اين جور مراسم نميزنند؟ شايد هم هست من نميدونم... اگر توضيحی در اين مورد داری خوشحال ميشم ببينم
در مورد ديرينه زن ستيزی در ايران، زياد مطمئن نيستم منظورت چيه؟ آيا ايرانيان قبل از ظهور اسلام زن ستيز بودند؟ آيا در اوائل ظهور اسلام زن ستيز شدن؟ آيا اسلام زن ستيز است؟ (جواب من به سؤال آخر مثبت هست، ولی برای دوستان مسلمان خواننده شايد توضيح تو مفيد باشه). باز هم زحمت بکش بيشتر در اين مورد بنويس.
پيروز باشی

 
در ۴:۲۴ قبل‌ازظهر, Blogger کوروش گفت...

آنارکو جان
ميشه بيشتر توضيح بدی چرا عجيبه؟

 
در ۵:۴۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

سلام کورش خان، من هم از راه شاهرخ می یام. می خواستم بگم شاید خوب باشه یه انتخاب "نمی دونم" هم به نظرسنجیت اضافه کنی. یعنی "مطمعن نیستم خدا وجود داره یا نه..." راجع به انقلاب هم حتی اگه یه عده بی-خدا شده باشند، و یا حتی اونها که به علوم طبیعی به جای خرافات دینی پناه برده اند، نمی توانسته اند از این سکه دوروئی که شاهرخ ازش صحبت می کنه با این روش گریختن.

 
در ۴:۵۵ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

سلام کورش عزیز .به واقع سئوال سخت و پیچیده ای ست این که انقلاب اسلامی تاثیری در مردم ایران یا در اعتقادات آن ها داشته یا نه اما آن چه به نظر من می آید این ست که انقلاب ایران با تمام فراز و فرودش به هر حال تغییر و تحولاتی در مردم ایران به وجود آورده و باعث تکان های شدیدی در ساختار اجتماعی ما شده است که به ناچار منجر به تحول و پیش رفت می شود( هر چند هنوز نشده و به ظاهر عقب گرد هم کرده ایم ). ما نباید فقط به نسل خودمان بیندیشیم . بله اگر در کوتاه مدت بخواهیم به انقلاب ایران نظر کنیم این انقلاب برای نسل ما و حتا یکی دو نسل بعد از ما چیزی جز ویرانی و عقب ماندگی و نکبت نداشته است. اما به نظر من در بلند مدت این انقلاب تاثیرات زیادی دارد که بسیاری از میوه های آن در آینده می رسند و آماده ی چیدن می شوند . برای مثال سازمان روحانیت و مرجعیت تشیع که لااقل در دویست سی صد سال گذشته بزرگ ترین عامل عقب ماندگی و ارتجاع بوده است و هنوز هم هست دیگر از آن قداست و والایی بر خوردار نیست. روحانیت شیعه دیگر نزد اکثریت ایرانیان جای گاه گذشته را ندارد و از چشم ها افتاده است. بحث دین و دین داری بحث دیگری ست که هنوز به قوت در میان ایرانیان جاری ست اما همان دین داری هم کمی فردی تر از گذشته شده و حتا اکثر دین داران به شدت مومن ایرانی هم دیگر دین شان را سد راه زندگی دیگران نمی کنند و سعی می کنند آن را در حوزه ی زندگی خصوصی خود تعریف کنند. از گروه های افراطی و بنیادگرا که پشتوانه ی حکومتی و رانت های اقتصادی دارند بگذریم. انقلاب ممکن ست در بعضی زمینه ها مثل زمینه های اقتصادی و سیاسی نه تنها پیش رفت که پس رفت زیادی را باعث شده اما تمام دلایل و علت های عقب ماندگی ایرانیان را اگر بخواهیم بر دوش این انقلاب نحیف که بسیاری حتا به انقلاب بودن اش به معنای درست کلمه هم شک دارند بگذاریم بی انصافی ست. حرف های کیان و شاهرخ عزیز در مورد تفکر استوره ای و دین خویی یا اندیشه ی تقلیدی و روحیه ی مرید و مرادی و تعبدگرایی درست است و خود من هم با آن ها هم نظر هستم اما این ها ربطی به انقلاب ندارند و مسائلی فرهنگی و تاریخی هستند که ریشه های چند هزار ساله دارند و در زدودن آن ها نمی توان یک شبه ره صد ساله رفت و این مهم را از یک شبه انقلاب ایدئولوژیک انتظار داشت. ما نیاز به یک انقلاب ژرف فکری و فرهنگی داریم که آن هم با شعار و هیاهو و زنده باد و مرده باد و راه انداختن توده های مردم و حرکت پشت سر آن ها به دست نمی آید . ساختارهای اجتماعی و اقتصادی ما باید تغییر کند و سیستم آموزشی ما از اساس باید عوض شود. نمی دانم چه طوری خیلی سخت است اما به هر روی چاره ای جز این نیست..

 
در ۹:۵۷ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

زن بنده با من اون کاری را کرد که خمینی با ایران کرد...اون آخرین اعتقادات به رومانتیک و امر مقدس را از من گرفت....

 
در ۳:۱۷ قبل‌ازظهر, Blogger کوروش گفت...

امير جان سلام
خوش اومدی. اولاً شرمنده ولی اگر الان اين نظر سنجی رو عوض کنم، همه نظرها پاک ميشن. برای نظر سنجی بعدی سعی ميکنم از جای مطمئن تری ابزار انتخاب کنم. در مورد نظرت، من هم فکر ميکنم حق با شماست. حتی اين نظر سنجی کوچک هم اين رو نشون ميده. سؤال اينه که آيا تفکر مذهبی برای جامعه مفيد هست يا بی اثر يا بد؟ چگونه تفکر مذهبی يک جامعه عوض ميشود. به نظر شما چگونه ايرانيان از زرتشتی بودن دست برداشته و به اسلام گرويدند
باز هم پيش ما بيا
خندان باشی

 
در ۳:۵۵ قبل‌ازظهر, Blogger کوروش گفت...

شهرام جان سلام
ممنون از پيغام پرمحتوی و زيبات. برای من جالب بود که نسبت به آينده خوشبين هستی. معمولاً ما ايرانيان اينچنين نيستيم. بسياری از نکاتی هم که مطرح کردی منطقی و درست هستند. ولی من چند تا سؤال دارم: اولاً آيا فکر ميکنی در تمام ايران اين قداست در حال از بين رفتن است؟ اينکه اکثر خوانندگان اين وبلاگ همچنان مسلمان و شيعه هستند برای تو تعجب برانگيز نيست؟ آيا توضيحی داری؟
باز هم اينجا بيا
موفق باشی

 
در ۳:۵۷ قبل‌ازظهر, Blogger کوروش گفت...

شوهر آواره عزيز
من فکر ميکنم اعتقادات تو اگر پايه و اساس محکمی داشتند، به دست همسرت از بين نميرفتند. آيا مايل هستی بيشتر در مورد تجربه خودت بگی؟
سلامت باشی

 
در ۹:۴۱ قبل‌ازظهر, Blogger کوروش گفت...

شهرام جان
آيا تو وبلاگی داری که من بتونم ببينم؟ لينک اسمت به پرشين بلاگ ميره

 
در ۳:۰۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

کورش جان مرسی از لطفت...
راجع به زرتشتی و مسلمون من هم خیلی فکر کرده ام ولی داستان دین و غیر دین فکر کنم مقوله بزرگتریه... من یه چیزهایی راجع به زرتشت خونده ام، آلمان هم که بودم کلاس پهلوی و فارسی هم دیده ام، و فرقهایی بینشون می بینم ولی به طور کلی فکر می کنم دونبال دین برتر گشتن راه حل نیست... فکر کنم ایرانیا با همین ماجرا جویی دینشونو عوض کرده اند... ولی در عین حال غیر از عوض و بدل کردن شاید راهی نباشه... فقط این داد و ستد باید در درون اتفاق بیافته... نه در فرم. این رو در مورد دین می گم. یعنی دین باید باز باشه به روایتهای مختلف. ولی اگه سعی بشه دین رو از بین برد: فقط جاش رو به یه چیز دیگه می دیم... مثلا علم افلاطونی یا ارسطویی یا هر چیز دیگه ای که فکر می کنیم استواره. ولی اون چیزی که می جویم درش عوض کنیم رو عوض نمی کنیم. قبل از دین های کنونی هم دین بوده است و بعدشان هم خواهد بود. حالا در مورد ایران: اگه واقعا مردم فکر می کنن که کشتن هم جنس بازها یا دخترانی که دوست پسر دارن کار درستیه، مسئله خود مردم هستند؛ مسئله جمهوری نامرها و نازنهاست. و من برای این مردم یا این "جمه" هیچ احترامی به عنوان مردم قائل نیستم... ولی در عین حال اگه مقامات بزرگ اون دینی که برای این کار ازش استفاده می شه در حال "اصلاح" سوراخ کون همدیگه باشن به جای اینکه با این استفاده از دینشون مبارزه جدی کنن؛ این است که این سوال جدی بر انگیخته می شه که: شاید واقعا به قعر هیچ-پرستی رسیده باشیم و شاید به قول نیتسشه،وقت تسرتوسترا رسیده باشه... که این البته هم زرتشت است و هم نیست...
بعد تازه می رسیم به صده بیستم میلادی و تازه می تونیم شروع کنیم به آدم کشی...

رهایی نیست؛ فقط فرار

این فرار ولی گریزی که شاهرخ از آن می گوید نیست، این گریز به زندگی زمینی است

ولی من فکر نمی کنم که پسیمیست باشم. چون فهمیدن این موضوع من را راهت می کند... حالا فقط باید ببینم چه فراری خوب است و کدام بد. از شر شر و نیک ولی خلاص

ولی یه چیز باقی می ماند: آیا من نمی تونستم به اینجا برسم اگه انقلاب نبود؟ اگر اینجا تبعید است، نه

مرسی

 
در ۴:۰۷ قبل‌ازظهر, Blogger کوروش گفت...

امير جان
ممنون از پيغام جالبت. خيلی از حرفهای تو رو قبول دارم. البته در پيغام قبل منظورم رو بد بيان کردم. ببين من اصلاً فکر نميکنم دين زرتشت ميشه جايگزين باشه. من اصلاً خودم با دين مشکل دارم. سؤالم اين بود: ببين در حال حاضر ميبينيم که با وجود تنفر زياد نسبت به رژيم از سوی بسياری از ايرانيها و اسلامی بودن رژيم، به طور کل شاهد رويگردانی جمعی از دين نيستيم. حتی در بعضی موارد دين گرايی بيشتر هم شده. من اين پديده رو نميفهمم. برای اينکه بفهمم سعی کردم با ايران در دوران ورود اسلام مقايسه بکنم. از شما پرسيدم چرا ايرانيان در آن زمان اسلام رو به جای دين خودشون قبول کردن. تو به اين سؤال جواب خوبی داده بودی. ولی سؤال اصلی هنوز مطرح هست: پس چرا امروز ايرانيان اسلام رو با چيز ديگری عوض نميکنند؟ من اين رو ميخوام بفهمم
باز هم اينجا بيا
گل باشی

 
در ۱۱:۲۹ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

چون ما مسلمونا و به خصوص مسلمونای ایرانی خوی برگی داریم و بجای مطالعه دوست داریم بع بع کنیم. به نظر من کسانی که اطلاعات در مورد دین و پیامبرشون ندارند حق نظر دادن تو این جور مباحث رو ندارن چون اصلاً نمیدونن که یکی مثل محمد چه جور آدمی بوده داستان واقعی زندگیش چی بوده چرا این دیوانه این همه آدم میکشته و رسم آدم کشی و وحشی گری را به نسلهای بعد منتقل می کنه. رسم آدم کشی - رسم برده داری - رسم کتک زدن زن(همسر) و کتک زدن برده - رسم همخوابی با زن شوهر داری که شوهرش به خاطر عقیده ی شخصی توسط مسلمونای وحشی کشته شده (به عنوان غنیمت جنگی) - رسم قبول خرافات احمقانه مثل اعتقاد به وجود جن ، امام زمان ، خر دجال و .... اینها همه از برکات اسلام ناب محـــــــــمدی . بقیه ادیان هم از این مسخره تر.

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی