گفتگو با دوستی مسلمان، قسمت پنجم
با سلام دوست عزیز. فکر نمیکنم به کار بردن پیاپی "سفسطه" و نسبت دادن آن به دیگران کار جالبی باشد، ولی حال که شما اینگونه رفتار میکنید، من هم متقابلا مغالطات(نه سفسطه های!) شما را نام میبرم:
0)شما چگونه جزء را با کل یکی حساب میکنید؟ اگر کسی کامپیوتر شما را ذوب کند، و به شما تحویل دهد آیا شما آنچه به شما تحویل داده شده است را کامپیوتر خود میدانید؟ با این حساب و با فرض اینکه که شما درست میگویید، شما نیز از ازل(با فرض ازلی بودن ماده) وجود داشته اید و الان خیلی سن دارید... کلا مشخص است که این ادعا که چیزی به وجود نمیاید و چیزی از بین نمیرود، ادعای نادرستی است.
اما اینکه فرمودید که جرم(ماده؟) و انرژِی بوجود نمیایند و از بین نمیروند، بلکه دگرگون میشوند یا به یکدیگر تبدیل میشوند، خب همینکه به یکدیگر تبدیل میشوند یعنی از بین میروند و به وجود میایند، فقط مقدار اولیه کل مجموع این و آن یکی است، ولی مقداری ماده وقتی به انرژِی تبدیل میشود، در واقع مقدار ماده مورد نظر از بین رفته است، و وقتی مقداری انرژی به ماده بدل شود، به وجود آمده است. پس از نیستی به هستی رسیدن و نیست شدن برای ماده هم تعریف شده است طبق فرمایش شما.
1)هر طور شما صلاح بدانید، ولی خدا بودن تکشاخ منتفی است.
3)وقتی چیزی از نیستی به هستی رسیده است یعنی به وجود آمده است، یا خودش خودش را به وجود آورده است که این امر محال است، یا اینکه دیگری به آن وجود داده است که این دیگری همان به وجود آورنده است.
به بزرگترین و اولین ایرادتان در بند 0 جواب دادیم.
قانون و ماده انرژِی را هم در بند 0 جواب دادیم.
اما در مورد واجب الوجود، ما گفتیم که چیزی که از نیستی به هستی رسیده است نیاز به علت دارد و نه اینکه هر چیزی نیاز به علت دارد. واجب الوجودی همواره هست و نیستی برایش نبوده است.
4)آشکارا مغاطله فرافکنی. من از حوادث حرف نزدم.
اما اینکه جوش شما از موادی دیگر تشکیل شده است را در بند 0 جواب دادم.
همچنین شما همچنان اصرار دارید که علت مورد بحث در برهان امکان و وجود را با دلیل یکی کنید که مغالطه تجاهل و تکرار است.
7) مغالطه "این سفسطه است" و مغالطه "تفسیر ناصحیح". من ابداً چنین چیزی نگفتم جانم که بخواهد سفسطه باشد. من فقط روش نقد کردن این آقا را نقد کردم و این نتیجه گیری را نکردم.
8)در مورد بخش نخست سخنتان مرتکب مغالطه "این سفسطه است" شدید. سخن من فقط وقتی سفسطه بود که مرجعی که من آوردم غیرمتخصص در این زمینه باشد.
در ادامه هم مغالطه فرافکنی صورت گرفته است. این سخنان در مورد حضور یک الکترون در جایی از فضا است و به از نیستی به هستی رسیدن ربطی ندارد.
شما یک اصل علیت نامربوط به برهان ما در بند 4 بیان میکنید و بعد در این بند آنرا رد میکنید؟ به این میگویند مغالطه پهلوان پنبه یا حمله به آدم پوشالی.
----------------------------------------------------------------------------------------
کوروش گفت: با سلام، گرامی، در یک بحث منطقی، دو طرف گفتگو، اگر منطقی عمل کنند، یا بر سر تعاریف اختلاف نظر دارند یا اینکه اشتباهات استدلالی غیر عمد مرتکب میشوند. وظیفه مخاطب هشدار دادن در اینگونه موارد است. این نه توهین است نه کار غیر منطقی که مورد نکوهش باشد. شما هم اگر من اشتباه استدلال دارم (سفسطه یا مغلطه) هشدار دهید. ۰) باز هم این سوال را مطرح میکنید که من چگونه جز را با کلّ یکی حساب میکنم! منظور شما مشخص نیست. کدام جز، کدام کلّ؟ اگر کسی کامپیوتر من را ذوب کند، باقیمانده دیگر کامپیوتر نیست چون مطابق تعریف کامپیوتر نیست: محاسبه نمیکند، پردازش نمیکند و ....ولی جرم باقیمانده از آن بعلاوه جرم گازهایی که در هنگام ذوب خارج شده اند همان جرم اول کامپیوتر من است. من هم جرمم ازلی است. قبل از تولدم جرمم در هستی پخش بود. امروز این جرم در من جمع است (هر روز هم کمی از آن از من جدا میشود و جرم دیگری به آن افزوده میشود) روزی هم خواهم مرد و این جرم به طبیعت برمیگردد. ولی هیچ جرمی از نیستی بوجود نمیاید و ناپدید (نیست) نمیشود، تنها از گونهای به گونه دیگر تبدیل میشود . من هم هیچ گاه نگفتم چیزی به وجود نمیاید و از بین نمیرود. گفتم جرمی به وجود نمیاید و از بین نمیرود: اگر مجموعه همه جرمها در جهان ج باشد و مجموعه همه انرژیها ا، ج بعلاوه ا همیشه ثابت است. این برمیگردد به قانون بنیادین پایستگی جرم و انرژی:
جرم و انرژی از بین نمیروند و بجود نمیایند، تنها دگرگون میشوند یا به یکدیگر تبدیل میشوند.[*]
گرامی پاراگراف آخر شما متناقض با اصول فیزیک و منطق است. چگونه تبدیل جرم به انرژی یا برعکس با از بین رفتن و نیست شدن ربط پیدا میکند؟ حتما e=mc^2 معروف را میشناسید. تبدیل جرم به انرژی و برعکس در این تساوی شرح داده شده. حالا این وسط شما نیست شدن را چگونه پیدا کردید؟! این نوآوری در علم فیزیک است! شاید من اشتباه میفهمم منظورتان را، ولی آنچه از این پاراگراف آخر فهمیدم کاملا غیر علمی است.
۳) یک بار دیگر هم توضیح دادم. هیچ چیز از نیستی به وجود نمیاید. مرز بین علم و ادیان هم همینجاست. از دید علمی هیچ چیز از نیستی به وجود نمیاید که حالا ببینیم اگر از نیستی به وجود آمده آفریننده دارد یا خیر.
باز هم میگویید چیزی که از نیستی به هستی رسیده نیاز به علت دارد. باز هم میگویم چیزی از نیستی به هستی نرسیده. اگر رسیده مثالی بزنید. دگرگون شدن هستیها نیاز به علت دارد که آنهم قانونی عالم گیر نیست، همانگونه که در مثال پست قبل شرح دادم. آنچه هست هم همیشه بوده، فقط چینش آن دگرگون شده و میشود.
۴) علت و دلیل برای من یکی است. اگر علت در ذهن شما همان آفریننده است (که من تا اینجا اینگونه برداشت نکرده بودم) برای من وجود ندارد چون برای من آفرینش اثبات نشده که علت (آفریننده) برای آن در نظر بگیرم.
۸) هدف من هم از دادن مثل نقض بحثی در مورد "از نیستی به هستی رسیدن" نبود. برای من (و برای علم) هیچ چیز از نیستی به هستی نمیرسد: جرم به وجود نمیاید یا از میزان آن کم نمیشود، بلکه تنها دگرگون میشود). من هدفم این بود که بگویم دگرگونیها هم همگی پیرو اصل علیت نیستند. حتی اول اصل علیت را شرح دادم و بعد مثال نقضی ارائه کردم که اصل علیت را زیر سوال میبرد.
۹) در این شماره هم کمی جمع بندی کنم: ایرادات من اینها هستند: الف) وجود اگر وجود نداشته باشد که دیگر وجود نیست که حالا واجب باشد یا ممکن. ب) آفرینش یعنی از نیستی به هستی رساندن. علم امکان از نیستی به هستی شدن را رد میکند. پس آفرینش با علم تناقض دارد. پس آفرینش و وجود آفریننده منطقی نیست چون مبنی علمی ندارد. ج) اصل علیت جهان شمول نیست، چرا که در مورد ذرات اصلیت خود را از دست میدهد. (این مورد بیشتر در رد برهان علیت است که خواهی نخواهی در برهان شما هم مطرح است). ------------------------- [*] قانون پایستگی انرژی میگوید که مقدار انرژی در یک سیستم تکافتاده (ایزوله، منزوی) ثابت میماند. پیامد این قانون این است که انرژی از بین نمیرود و به وجود نمیآید. تنها چیزی که در سیستم تکافتاده رخ میدهد، تبدیل شکل انرژی است؛ مثلاً انرژی جنبشی به انرژی گرمایی تبدیل میشود. از آنجا که در نظریهٔ نسبیت خاص انرژی و جرم به هم وابستهاند، پایستگی انرژی در حالت کلی میگوید که مجموع انرژی و جرم یک سیستم تکافتاده پایسته است.