سه‌شنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۴

هر دم از اين باغ بری ميرسد

اين آقای رييس جمهور ما رو بد جوری جو گرفته. من اول فکر ميکردم يه بسيجی ساده دل هست که اومده خدمت کنه، نميدونه آلت دسته.. حالا ميگم نه بابا... طرف به زودی ميگه من امام زمان هستم:
(
خبر به نقد از سايت بازتاب)
پيرو انتشار اخبار و شايعات مختلف درباره ديدار رئيس‌جمهور با آيت‌الله جوادي آملي و اظهارات دكتر احمدي‌نژاد در اين ديدار، راجع به سفر وي به سازمان ملل، «بازتاب» بخشي از گفت‌وگو‌هاي اين ملاقات را منتشر مي‌كند.
در اين ملاقات، دكتر احمدي‌نژاد، خاطراتي را از سفر به مقر سازمان ملل بازگو مي‌كند و آيت‌الله جوادي آملي نيز با ذكر رواياتي از پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت، تلاش براي عمل كردن به وعده‌ها و خودداري از فريب مردم را مهم‌ترين تكليف عنوان مي‌كند.متن سخنان رئيس‌جمهور در رابطه با سفر به سازمان ملل ، در ادامه مي‌آيد:
دكتر احمدي‌نژاد: ما به نيويورك كه رفته بوديم، قبل از آن‌كه برويم خيلي جوسازي بود، تهديد كرده بودند كه اگر بياي، دستگيرت مي‌كنيم. گفتم: من مي‌آيم. گفتند: پس امنيت را برقرار نمي‌كنيم. گفتم: پس حتما آنجا خبري هست كه مخالفت مي‌كنند. من مي‌آيم. خدمت آقا هم عرض كردم، همين را فرمودند، گفتند: حتما بايد اين سفر انجام شود، خودشان آنقدر عليه ما تبليغ كرده بودند كه همه گوش‌ها و چشم‌ها را به سمت ما متوجه كرده بودند كه اين هيأت كي هست.وقتي در خيابان‌ها راه مي‌رفتيم، به هر ساختماني مي‌رفتيم، همه توجهات به سمت هيأت ايراني بود، كأنه هيچ كس ديگري نبود. من روز آخري كه سخنراني كردم، تقريبا همه سران بودند يكي از همان جمع به من گفت: «وقتي تو شروع كردي «بسم‌ا..» و «اللهم» را گفتي، من ديدم يك نوري آمد، تو را احاطه كرد و تو تا آخر در يك حصن و حصاري رفتي»؛ اين را من خودم هم احساس كردم كه فضا يك دفعه عوض شد و همه حدود بيست‌وهفت، هشت دقيقه تمام، اين سران مژه نزدند. اين‌كه مي‌گم مژه نزدند، غلو نمي‌كنم. اغراق نيست، چون نگاه مي‌كردم، همه سران مبهوت مانده بودند. انگار يك دستي همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود. چشم‌ها و گوش‌هايشان را باز كرده بود كه ببينيد از جمهوري اسلامي پيام چيست.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

دوشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۴

نتيجه گيری کوتاه

با تشکر از دوستانی که در اين نظر سنجی شرکت کردن، بايد اول از همه بگم که اولين نتيجه برای من خيلی غير قابل پيشبينی بود. من فکر ميکردم خيلي ها بگن مسلمان هستن ولی شيعه و سنّی رو قبول ندارند. اون دوستانی که نظر دادن که شيعه هستند, ميشه بگن چرا؟ من که کلاً اسلام رو قبول ندارم ولی شما چرا مثل خود پيامبر اسلام مسلمان خالی نيستيد؟ آيا اين غير همگونی با پيامبر خودتون نشان از سستی عقيده نيست؟
پيروز باشيد

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سه‌شنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۴

نظر سنجی

بعضی از دوستان من معتقد هستند که انقلاب، خصوصاً در سالهای اخير تأثير زيادی بر اعتقادات مردم داشته. خواستم نظر شما رو بدونم و ببينم اصلاً ايرانيها چه اعتقاداتی دارند. هدف اينه که ببينم که اين اعتقادات چه تأثيری بر رفتار اونها داره. ممنون ميشم هم در نظر سنجی شرکت کنيد، هم اينجا پيغام بگذاريد و کمی در مورد راًی خود بنويسيد.
شاد باشيد

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

جمعه، آبان ۱۳، ۱۳۸۴

انقلاب سبز، گام اول

توی وبلاگی که بهتون در پست قبلی گفتم، يعنی راهيان سپيده، اين سؤال رو ديدم:
تعريف فرهنگ چيست؟
ياد چند سال پيش و بحثی که با يکی از دوستانم کردم افتادم. اين دوست خوب ديروز از ميان ما رفت و فکر کردم که چه بهتر از اينکه به يادش چند کلمه در مورد فرهنگ بنويسم. اگر خارج از سوژه نوشتم ببخشيد، حال روحی خوبی ندارم...
------------
فرهنگ چيست؟
فرهنگ برای من حکم دستورالعملی برای چگونه زيستن در جامعه را دارد. اگر دستورالعمل ناقص يا بد باشد، اگر کهنه و نا مناسب باشد و اگر با شرايط جامعه تطابق نداشته باشد، منجر به نابودی جامعه ميشود. اگر هم هيچکس تمايل به پيروی از دستورالعمل نداشته باشد، اين دستور اصلاً وجود ندارد.

خيلی ها از غنی بودن و باستانی بودن فرهنگ ايرانی صحبت ميکنند. من، با کمی جسارت، فکر ميکنم که اين فرهنگ، هرچند غنی و سرشار از افتخاربوده، عمر خود را به پايان رسانده، و حتی اگر زمانی اين فرهنگ در اوج شکوه و باروری بوده، امروزه اين دستورالعمل به فراموشی سپرده شده است. وضعيت نابسامان اجتماعی کشور ما گواه اين ادعاست.

از اين گونه سخنان زياد شنيده ايم، ولی چاره چيست؟ به نظر من، يک فرهنگ توسط شخص يا اشخاص يا حتی توسط دولتها به يک ملت تحميل نميشوند، بلکه اين خود افراد جامعه هستند که با رفتار خود فرهنگ جامعه را تعريف ميکنند. رفتار ما، هرچند چون قطراتی در دريا هستند، ولی دريا از قطره ها تشکيل ميشود. اگر ميخواهيد به آلودگی اين دريا پايان دهيد، تنها ميتوانيد از يک قطره، يعنی خود، شروع کنيد. آنچه مسلم است اينست که پاک کردن جامعه بسيار سخت، ولی شدنيست.

از کجا شروع کنيم؟ پيشنهادی ميکنم: از امروز در مورد هيچ کس، قضاوت نکنيد. اگر ظاهر کسی شما را ميآزارد، بدانيد و قبول کنيد که هرکس آزاد است که ظاهر مطلوب خود را داشته باشد. خصوصيات هيچکس را زير سؤال نبريد. پرحرف، خجالتی، شوخ، جدّی، مضحک، تنبل، ترسو، همگی حق زيستن در جامعه را دارند. زندگی شخصی افراد، روابط آنها با ديگران، تمايلات و روش زيستن آنها را، اگر به ازادی شما لطمه نميزنند حق آنها بدانید. اگر کسی اظهار نظری در باره ديگران کرد، خود را بی تفاوت نشان دهيد و ديگران را هم در اين امر ترغيب کنيد. اين اولين قدم شما در پاکسازی جامعه خواهد بود. دولت، ملّت، دين، و ديگران را فراموش کنيد، از خود شروع کنيد.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سه‌شنبه، آبان ۱۰، ۱۳۸۴

حرمت کلمه

امروز يک وبلاگ ديدم به اسم راهيان سپيده. خيلی خوشم اومد. انگار هستند کسانی که فهميدن مشکل کجاست. به اينها ميگن انقلابی سبز. از يک اصطلاح استفاده ميکنن که خيلی ساده و گوياست: حرمت کلمه. ايکاش همه اين حرمت رو حفظ ميکردن.
بهشون سر بزنيد:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin