دئيسم
يک بحثی داشتم با چند نفر در مورد بی دينی و مطلبی خوندم در مورد دئيسم. شما هم اگر ميخواهيد مطلب رو بخونيد به اين آدرس سر بزنيد:
از اين مطلب، اين قسمت را برگزيدم که مبنای دئيسم را شرح ميدهد. سعی ميکنم ترجمه کنم. اگر دوستان در ترجمه ايرادی ميبينند خواهش ميکنم اصلاح کنيد:
دئيسم بر اين چند اصل بنا شده:
- باور به خدا بر مبنای عقل، تجربه، طبيعت و نه بر مبنای نوشتهای مقدس يا وحی الهی. اين بدان معنی است که با استفاده از عقل و با مشاهده نظم و پيچيدگی جهان هستی و بر اساس تجربه شخصی ميتوان به وجود خدا پی برد.
باور بر اينکه طبيعت (جنس) خدا غير ماترياليست و غالباً غير قابل فهم برای بشر است، پس در حال حاضر برای بشر غير قابل تعريف است. اضافه بر اين, زبان بشر محدود و نامناسب برای تعريف خداست، ولی انسان ميتواند از عقل برای تحليل و بحث درباره اين طبيعت (جنس) استفاده کند.
باور به اينکه رابطه خدا با بشر فرا شخصی است. ولی اين بدان معنی نيست که خدا از انسان دور است بلکه به اين معنی است که خدا رابطه ای عميق با همه مخلوقات دارد و نه تنها با بخشی از آنها.
باور به اينکه انسان توانايی آن را دارد که که از عقل خود برای به وجود آوردن اصول اخلاقی استفاده کند و از طريق عقل خود ميتواند از اين اصول برای درست رفتار کردن استفاده کند. در اصل بشر ميتواند از طريق وجدان خود سنجش ارزشی داشته باشد.
باور به اينکه انسان ها قادر به تجربه وجود خدا هستند که اين معنويات ناميده ميشود. اين تجربيات معنوی چندين وجه دارند، همچون احترام، پرستش، دوستی و حتی ميتوانند از نوع ماوراء طبيعی باشند. هر انسانی قادر است خدا را عميقاً تجربه کند.
باور بر اينکه خدا بايد پرستش شود از طريقی که به بهترين وجه با عقايد شخص مطابقت داشته باشد. اين اشخاص هستند که تعيين ميکنند چگونه پرستش کنند و هرکس به شخصه و به دلخواه خود در اين مورد عمل ميکند. برای خيلی ها، اين عبادت هم چند وجهی و کاملاً شخصی است.
باور بر اين قانون طبيعی که همه مردان و زنان يکسان آفريده شده اند و ملزوماً آزاد هستند، پس هيچ انسانی حقی بيشتر از ديگری ندارد.
باور بر اينکه هدف بشر اينست که عقل خدادادی را برای فهم اينکه زيستن، به تمام معنی، چيست استفاده کند(يعنی چگونه بيشترين استفاده را از زندگی ببريم)، و در راه تامين آسايش و سعادت و شادی همه گام بردارد.
باور به اينکه عقل و احترام از طرف خدا به انسان ارزانی شده اند و ما بر آن هستيم که آنها در تمامی جوانب زندگی استفاده کنيم تا به زندگی مفهوم ببخشيم. اين به آن معنی است که ديگر عقايد و اديان را، تا آنجا که زيان بر نباشند، محترم شماريم.
اين اصول کمی با عقايد من متفاوت هستند، ولی مورد خيلی بدی در آنها نميبينم، هرچند اين اصول را کامل هم نميدانم و در چند مورد با تعاريف مخالفم. ولی به نظرم، ديد زيبا و خوبيست.
اگر وقت اجازه دهد، نظر خودم را بيشتر تشريح ميکنم.